#دین_گریزی_جوانان #دانستنی #بیشتر_بدانیم
پدیده دینگریزی جوانان علل و عوامل بسیاری دارد که آن را به صورت کلی در دو گروه درونی و بیرونی قرار می دهیم ودر هر گروه به چند عامل عمدهْ آن با استناد به آیات و روایات و گفتار دانشمندان و اساتید اخلاق اشاره میکنیم.
عوامل بیرونی
پارهای از عوامل دینگریزی جوانان، بیرون از وجود آنان است که عبارتند از:
-
فقر:
یکی از عوامل دینگریزی یا تضعیف عقاید دینی افراد، فقر و ناداری است. فقر، دینداری را تهدید میکند و مانع رشد اخلاقی و تعالی انسان و موجب سقوط به ورطه کفر و تباهی میشود. از این رو تعالیم اسلامی، فقر را نکوهش نموده و پیامدهای زیانبار آن را به حاکمان و متولیان جامعه تذکر میدهد. فقر برای انسان انزوای فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی میآورد. انسانی که فکر و اندیشهاش را تأمین آب و نان فراگرفته باشد، نمیتواند به رشد فکری و کمال برسد و از حقوق فردی، سیاسی و اجتماعی خود آگاه شود.
علامه طباطبایی میگوید:
«علت تمام جرم و جنایات، یا فقر مفرط است یا ثروت بیحساب که به اسراف و اِتراف و بیبندوباری و شهوترانی و تجاوز به مال و جان و ناموس مردم میانجامد».
-
آلودگی محیط:
نقش محیط، مثل خانه، مدرسه و اجتماع در گرایش انسان به امور متعالی و دینداری غیر قابل انکار است. انسان نوعاً تابع محیط است. البته استثنا هم وجود دارد. هرقدر اجتماع و محیط، به دین و ارزشهای متعالی گرایش داشته باشد، افراد نیز به همان سمت و سو کشانده میشوند. هرگاه در خانه، مدرسه و اجتماع نسبت به دین و ارزشهای دینی بدگویی و بدبینی صورت بگیرد، همه امکانات در راه گریز از دین به کار میرود. شرایط محیط به اندازهای تأثیرگذار است که گاهی فرزندان انبیا و اولیا را نیز به بیراهه میکشاند.
شهید مطهری میگوید: «یکی از چیزهایی که موجب اعراض و تنفر مردم از خدا و دین و همه معنویات میشود، آلوده بودن محیط و غرق شدن در شهوتپرستی و هواپرستی است. محیط آلوده همواره موجب تحریک شهوات و تنپروری و حیوان صفتی را فراهم میکند… لذا اقوام و ملتهایی که تصمیم میگیرند روح مذهب و اخلاق و شجاعت و شهامت و مردانگی را در ملتی بکشند، وسایل عیاشی و شهوترانی و سرگرمیهای نفسانی آن ها را فراهم و تکمیل میکنند.»
-
عمل نادرست برخی عالمان دینی:
همانگونه که اصلاح رهبران دینی موجب اصلاح مردم و از علل رشد دین و گرایش مردم به ارزشها میشود، فساد و عملکرد ناشایست رهبران دینی و عالمان نیز موجب انحراف و دینگریزی مردم خواهد شد؛ زیرا وقتی مردم میبینند مدعیان رهبری به گفتار خویش ایمان ندارند و برخلاف دستورات دین عمل میکنند، در صداقت دعوتشان شک میکنند و در انجام اعمال دینی دچار تزلزل میشوند. قرآن تصریح دارد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا چیزى میگویید که انجام نمیدهید؟
عمل درست و شایسته عالمان دین، نقش اساسی در گرایش مردم به ارزشهای دینی دارد. فخر رازی میگوید: «زبان عمل چندان موثر است که گفتهاند: تأثیر عمل یک نفر در هزار نفر بیشتر از تأثیر سخن هزار نفر در یک نفر است».امام خمینی(ره) درباره نقش عالم درستکار میفرماید: «در بعضی از شهرستانها که تابستان به آنجا میرفتم، میدیدم اهالی آن بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نکتهاش این بود که عالم صالح و پرهیزگاری داشتند. اگر عالم ورع و درستکاری در یک جامعه زندگی کند، وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان میگردد؛ اگر چه لفظا تبلیغ و ارشاد نکند».
-
خشونت:
دین، پیامآور محبت و هدایت برای انسان هاست. اساس دین با خشونت سازگار نیست و برای تبلیغ و ترویج آن هیچگاه به خشونت توصیه نمیکند. محبت و مدارا اگر در خدمت سلوک دینی قرار گیرد، سبب گرایش مردم و جذب آنان به تعالیم الهی میگردد. اما اگر به نام دین و دینداری خشونت به کار گرفته شود و چهره خشن و غلیظ از دین نشان داده شود، موجب گریز از دین و دینداری میشود.
در قرآن هرنوع اکراه و اجبار در دین نفی شده: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی؛ در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. »
-
تبلیغات و توطئه دشمن:
یکی از عوامل گریز از دین، تبلیغات دروغین و توطئههای دشمنان است. دشمنان دین با نقشهها و اعمال شیطانی خویش از راههای گوناگون، تصویری نادرست و ناقص از دین ارائه میدهند. آنان با ترفندهای گوناگون، مردم را از گرایش به اسلام بازمیدارند و به القای شبهها، دروغها، تهمتها، و بیان مسائل غیر واقعی میپردازند و از غفلت و ناآگاهی مخاطبان خود بهره جسته، موانع بزرگ در راه گرویدن به دین ایجاد میکنند. این شیوه از صدر اسلام تاکنون وجود داشته و برای همیشه هم خواهد بود. قدرتهای استعماری چون اسلام را مانعی بزرگ بر سر راه خویش میدانند، به هر وسیله برای بدنام کردن و کمرغبت کردن مردم به آن، تمسک میجویند.
دشمنان روی چند محور تمرکز دارند: 1. سست کردن اصول دین در نگاه مردم؛ 2. کشتن روح تقوا و پاکدامنی در نهاد مسلمانان؛ 3. زشت جلوه دادن چهره اسلام در نظر پیروانش تا خودبهخود از دین بگریزند و بدبین نمودن مسلمانان تا آنان از قوانین اسلام روی برتابند.
بدتر از همه ترویج خرافات و سوء استفاده از مقدسات دینی توسط افراد سودجو و مسلماننماست که در گوشه و کنار جامعه اسلامی به چشم میخورد. این افراد با استفاده از بیخبری و احساسات پاک مذهبی مردم، بیشترین ضربه را بر پیکر دین میزنند و سبب دوری نسل جوان و تحصیل کرده، از دین و مذهب میگردند؛ زیرا اسلام دین معقول است و خرافات، توجیه عقلانی ندارد و با روح اسلام ناسازگار است، و فطرت انسانی هم آن را نمیپذیرد.
در عصر ما که ابزار تبلیغاتی و رسانهای بسیار گسترش یافته و از کنترل خارج شده است، نسل جوان بیش از هر زمان دیگر مورد هجمه زهرآگین دشمنان اسلام قرار گرفته و خطر انحراف و فساد اعتقادی و اخلاقی آنان را تهدید میکند. از این رو مسئولیت متولیان فرهنگی و دینی جامعه، بیش از پیش سنگینتر گشته و با هوشیاری تمام، باید اقدامات متناسب با شرایط زمان انجام دهند.
-
دفاع غیر عقلانی از دین:
اسلام دین فطری و عقلانی و متکی بر برهان و استدلال است. از این رو باید با استدلال و روش منطقی بیان شود. یکی از عوامل دینگریزی، نامعقول جلوه دادن دین ازسوی برخی افراد است که نمیتوانند از دین دفاع منطقی کنند. در جامعه امروزی، مبلغ دین باید بتواند با ارائه دلیلهای روشن و خردپسند، مؤلفههای دینی را به مردم، بهویژه جوانان بباوراند. این کار نیاز به توانمندی و تبحر دارد که مبلغین باید آن را به دست آورند. باید دین را از برخی مطالب خرافی و ضد عقل پاک کرد و مردم را از نادرستی آنها آگاه ساخت و ساحت دین از این خرافهها منزه نمود.
عوامل درونی دینگریزی
برخی عوامل درونی انسان سبب گریز از دین و ارزشهای متعالی میگردد. خصلتهای ناپسند مهمترین عامل دینگریزی و دینستیزی شمرده میشود. انبیا با تحمل مشقت و سختیها، با شیوه معقول، دین خدا را تبلیغ میکردند، ولی گروه اندکی دین را میپذیرفتند و بیشتر مردم مخالفت میکردند. علت این امر، همان عوامل روانی و خصلتهای زشت اخلاقی مانند: تکبر، غرور، جهل، میل به گناه و بیبندوباری بود؛ زیرا انبیا در تبلیغ دین نقص نداشتند، بلکه مردم دچار بیماری باطنی و آلودگی درونی گشته، قابلیت هدایت را از دست داده بودند.
- هواپرستی: پیروی از هوای نفس و وسوسههای شیطانی، یکی از انحرافات فکری و عملی انسان است.
- حب دنیا و دنیازدگی: علاقه شدید و افراطی به زرق و برق دنیا و مادیات نیز یکی از عوامل روگردانی مردم از دین است.
- تکبر و غرور: از موانع عمده دینداری و تفکر، تکبر و غرور است. انسان بر اساس تفکر و تدبر به سوی خداوند و دین او گام برمیدارد. شخص متکبر، اندیشه خود را برترین و آن را از هر عیب و نقص مبرا میداند.
- تعصب و لجاجت: تعصب و لجاجت یکی دیگر از موانع گرایش به دین و حقبینی است. تعصب در اصطلاح به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی به صورت غیر منطقی به شخص یا عقیده یا چیزی است که انسان را به لجاجت و تقلید کورکورانه وامیدارد.
تعصب ممکن است در امور زیر ریشه داشته باشد: حب ذات و علاقه شدید به نیاکان، پایین بودن سطح فکری، شخصیتزدگی و انزوای اجتماعی و فکری. تعصب آثار منفی فراوان دارد؛ از جمله گریز از حقایق دینی و پذیرش دین توحیدی.
- جهل و غفلت: غفلت و بیخبری نیز از موانع دینداری است. غفلت در مفهوم وسیع خود هرگونه بیخبری از شرایط زمانی، مکانی و واقعیتهای فعلی و آینده و گذشته خویش و از صفات و اعمال خود و از پیامها و آیات حق و هشدارهایی که حوادث تلخ و شیرین به انسان میدهند را شامل میشود. غفلت از واقعیتها خطری بزرگ برای سعادت انسانهاست. در قرآن کریم و روایات، به غفلتزدایی و پیامدها و مذمت آن پرداخته شده است: «إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ» کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافتهاند، و کسانی که از آیات ما غافلند.
- گناه و گریز از مسئولیت: یکی از عوامل دینگریزی، میل به بیبندوباری و نداشتن مسئولیت است؛ یعنی آدمی خود را در اختیار هوا و هوس و گناه قرار میدهد و به دنبال درک لذتهای مادی و اشباع بیحد و حصر غرایز مادی و حیوانی میرود. میل به گناه سبب میشود که انسان از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند و خود را از قید و بند انجام دستورات دینی رها سازد، زیرا اعتقاد به خدای یگانه را مانع ارضای خواهشهای نفسانی خود میداند و چارهای جز انکار حقایق دینی ندارد. بنابراین گناه و هوس تنها مانع گرویدن به دین نیست؛ بلکه دینداران را نیز از دایره دین بیرون نموده و به ورطه بیدینی میکشاند.
- تقلید و شخصیتگرایی: تقلید و شخصیتزدگی و پیروی کورکورانه از فرد، گروه، و اندیشهای، بدون دلیل و برهان مانع گرایش به دین و خداپرستی است و نمیگذارد انسان به اندیشه و تعقل بپردازد و راه صحیح را دریابد. تقلید اگر پیروی افراد ناآگاه از افراد متخصص و کارشناس باشد عامل رشد و سلامت و تکامل جامعه بوده و ممدوح است. دانشها و آداب و رسوم سازنده از این طریق از نسلی به نسلی دیگر انتقال یافته است. ولی تقلید کورکورانه، مثل تقلید جاهل از جاهل یا عالم از جاهل، موجب گسترش فساد، اخلاق زشت، انحراف فکری، انواع خرافات و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر میگردد. انگیزههای تقلید کورکورانه عبارتند از: عدم بلوغ فکری، شخصیتزدگی، علاقه شدید به نیاکان، گروهگرایی یا تعصب قومی و نژادی.
منبع: بانک جامع شبهات دانشجویی