بروز مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی، باعث شده است کانون خانواده در سالهای اخیر با آسیبهای مختلفی درگیر شود. در این میان تغییر الگوی زندگی، بالا رفتن توقعات جوانان، آماده نشدن زوجها برای زندگی مشترک و عشقهای خیابانی که در نهایت بعد از چند ماه منجر به طلاق میشود، باعث شده است زنگ خطر فروپاشی نظام خانواده در کشورمان به صدا در بیاد. کارشناسان بر این عقیدهاند که برای کاهش میزان طلاق در جامعه باید ابتدا عوامل اصلی را که باعث بهوجود آمدن جدایی بین زوجین می شود، شناسایی کرد و بعد به دنبال راهکار برای کاهش طلاق بود؛ چرا که بدون آشنایی با این عوامل نمیتوان برای کاهش طلاق نسخهای پیچید.
ابتدا باید علت های ساختاری و غیرساختاری طلاق در جامعه مورد توجه قرار بگیرد تا بتوان برای کاهش میزان طلاق در جامعه فکری کرد. علت ساختاری طلاق ریشه در تغییرات جامعه دارد که این موضوع بر روی خانواده نیز تأثیر میگذارد.
از جمله این عوامل میتوان به عوامل فرهنگی، رسانه ای و مادی اشاره کرد که افراد مدام درمعرض آن ها هستند و این تغییرات خود به خود به خانواده منتقل و تغییرات ساختاری را در خانواده بوجود آورده و در نهایت منجر به طلاق بین زوجین میشوند.
بحران هویتی و شکل گرفتن هویت ناهمگون از طریق تجاربی که بدون آگاهی قبلی به دست میآیند، از دیگر عوامل طلاق است در حالی که در گذشته آگاهی افراد در خصوص موارد گوناگون براساس تجاربی بود که بدست می آوردند، اما درحال حاضر که این آگاهی ها از طریق رسانه و بدون تجربه کردن بدست میآید این مساله باعث می شود فرد به درستی نداند که چه کسی است، برای چه زندگی می کند و از زندگی چه میخواهد به همین علت دچار نوعی سردرگمی می شود. این مسائل در کنار جابهجا شدن ارزشها و زیادهخواهی که در میان افراد گسترش پیدا کرده، باعث بروز مشکلات عدیدهای در زندگی می شود . وی میگوید: متأسفانه این روزها شاهد این هستیم که ازدواج دیگر به خاطر بقای زندگی انجام نمیشود؛ بلکه مسائلی همچون مهریه، مراسم ازدواج و چند روز خوش بودن به وقوع میپیوندد که بعد از کمرنگ شدن این مسائل طلاق اولین تصمیم پیش پای زوجین میشود.
شناسایی عوامل، اولین قدم برای چاره جویی است
زمانی که عوامل طلاق را شناختیم میتوانیم به عنوان اولین قدم، شروع به چارهجویی کنیم. نکته مهم این است که از بین بردن عوامل ساختاری امکانپذیر نیست؛ پس در قدم اول باید دانش و آگاهی جامعه را نسبت به مسائل بالا ببریم. به عنوان مثال میتوان عوامل عقیدتی را که یکی از اصول مهم در طلاق زوجین از یکدیگر است، با سیاستگذاری فرهنگی تعدیل کنیم. از سوی دیگر قوانین وضع شده در جامعه میتواند به کاهش طلاق کمک کند.
مراکز همسر گزینی موضوع دیگری است که نمیتوان همسرگزینی را از بیرون به فرد تحمیل کرد؛ بلکه باید کمک کرد که افراد ابتدا خود را بشناسند. در عین حال برگزاری جدی کلاسهای مهارتهای زندگی و آموزش قبل از ازدواج میتواند به همسرگزینی مناسب کمک کند اما ابتدا باید این فرهنگ در جامعه جا بیفتد که افراد ابتدا بتوانند خودشان را به طور دقیق شناسایی کنند، انتظاراتی را که از خودشان و دیگران دارند، دقیق بشناسند و بعد درکنار این خودشناسی مراکز همسرگزینی با برگزاری آموزشهایی، این همخوانی و همسازگاری بین زوجین را تشخیص دهند و آن ها را در خصوص شروع زندگی مشترک و یا عدم شروع زندگی راهنمایی کنند.
همچنین میشود برای افرادی که هنوز موردی را برای ازدواج انتخاب نکردهاند نیز کلاسهایی تشکیل داد و در آن اصول مهم مربوط به خود شناسی و سازگاری با دیگران و احترام به تفاوتهای فردی، به رسمیت شناختن هویت مستقل همسر آینده، منطقی کردن انتظارات در زندگی و داشتن شرایط مساعد برای زندگی مشترک را آموزش داد و فرد با شرکت در این کلاسها تشخیص دهد که از زندگی مشترک چه میخواهد و چه انتظاراتی باید از همسر آیندهاش داشته باشد و چگونه باید همسر آینده خود را انتخاب کند تا در زندگی مشترک به بنبست نرسد.
در قدیم حضور و دخالت ریشسفیدان به علت زندگی در خانوادههای گسترده، درست بود و افراد به نظر آن ها احترام میگذاشتند؛ چرا که آن ها جزئی از خانواده بوده و نظرشان برای دیگران اهمیت داشت و مورد احترام بود اما در زمان حاضر به خاطر زندگی گسسته ای که شاهد آن هستیم، خانوادهها دور از هم و به تنهایی زندگی میکنند و دیگر فردی قبول نمیکند که فرد دیگری به عنوان ریشسفید در کار و زندگی آن ها ولو به حق دخالت کند.
تصویب قوانین جامع و اصلاحگر متناسب با وضعیت فرهنگی و اجتماعی کنونی ازدواج و خانواده در کشور، آموزش مهارتهای زندگی در مراحل مختلف از طریق نهادهای فرهنگی و آموزشی، فرهنگسازی عمومی در خصوص شناخت خانواده سالم در کشور از طریق رسانهها از عواملی است که میتوان به آن ها به عنوان عواملی که در کاهش طلاق مؤثر هستند نگاه کرد.
افراد تصور میکنند تحصیلات آگاهی فرد را بالا میبرد، اما متأسفانه با خروجی هایی که از دانشگاه ها شاهد هستیم میبینیم که هیچ کس از دانشگاه به عنوان فردی آگاه خارج نمیشود؛ بلکه افرادی پر توقع از نظام دانشگاهی خارج میشوند. در حالی که هدفمند کردن رشتههای تحصیلی دانشجویان و بومیکردن تحصیلات آن ها در مناطق مختلف میتواند از عوامل تأثیر گذار در کاهش طلاق مورد توجه قرار بگیرد.
اساس فکری یک پسر و دختر که تازه برای ازدواج تصمیم می گیرند، بر چه معیاری استوار است؛ نفع فردی؟ منفعت جمعی؟ و منظورشان از ادامه زندگی با هم چیست؟ در واقع باید دید چگونه میتوان امروز جامعه را در جهتی هدایت کرد که تنها به خانواده به عنوان نهاد آیندهساز نگاه نکند، بلکه امروز را به درستی به سر برد تا فردا را بر مبنای آن بنا کند. ما در جامعه ایران شاهد دوقطبی شدن، کنترل اجتماعی و امکان پاداش دادن به رفتارهای خلاف هنجار هستیم و همه این نیازها موجب شده کسب قدرت، ثروت و تحصیل از راه مشروع فرهنگی صورت نگیرد و خانواده در انجام وظایف خود عاجز بماند.
در گذشته رابطه بر مبنای عاطفه و صمیمیت بوده، ارزشها برگرفته از نسل گذشته بوده، ازدواج آسان و طلاق سخت و انتظارات بر مبنای امکانات بوده است. این در حالی است که امروزه روابط عاطفی، قراردادی و بر مبنای تبادل است. ارزشهای رسانه ای استاندارد شده و نوگرا؛ مثل برگزاری مراسم مفصل برای طلاق.
پس انتظارات بر مبنای نیازهای کاذب شکل گرفته در باورهای فرهنگی امروز، ازدواج سخت و طلاق آسان شده و ما شاهد تردید در باورهایی مثل وفاداری به همسر هستیم، این در حالی است که برای کاهش طلاق در جامعه باید همه دست به دست هم دهیم و با دوری از هر گونه جهت گیری به فکر کاهش آسیبی باشیم که ممکن است در آینده ای نه چندان دور از آنچه امروز به وقوع میپیوندد، صدها بار مخرب تر باشد.
سلامت جنسی داشته باشید
پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و جنسی یکدیگر از مهمترین عوامل قوام بخشیدن نهاد خانواده است. از جمله عواملی که به بقای خانواده کمک شایانی میکند، سلامت جنسی و کارکرد مناسب آن در چارچوب خانواده و بر اساس شرع، قانون و عرف است. چرا که غریزه جنسی و ارضای صحیح آن یکی از اهداف و آثار تشکیل خانواده به شمار میرود و بدیهی است که تعادل و استفاده بهینه از آن در مسیر مطلوب و پذیرفتهشده عقل و شرع، رمز سلامت و استحکام این میثاق مقدس خواهد بود.
علاوه بر گرایش جنسی و غریزی مرد به زن و زن به مرد باید از عوامل دیگر یاد کرد که فراتر از عوامل جنسی است و میتوان از آن به عنوان نیاز عاطفی و روحی یاد کرد. انسان که جویای انس و الفت است در سایه محیط جمعی احساس آرامش روانی دارد. این احساس را به شکل کاملتری در محیط خانواده در پرتو حضور الفت همسر تجربه میکند.
احترام متقابل اعضاى خانواده نسبت به یکدیگر موضوع مهم دیگری است که این روزها در خانوادههای ایرانی کمتر دیده می شود؛ اما در تحکیم بنیاد خانواده مؤثر است. او میگوید: بى تردید، احترام متقابل زن و شوهر، و پدر و مادر با فرزند، به دلیل نقشى که در سلامتى و تعالى خانواده دارد، بیشتر مورد تأکید است.
زوج ها به قضای الهی راضی باشند
چشم پوشى از لغزش هاى دیگران و تغافل (خود را به غفلت زدن) در برابر آن ها یکى از عوامل مهم آرامش روانى و آسایش زندگى است. در زندگى خانوادگى، به وفور، مسائلى پیش مىآید که اعضاى خانواده، از آن چشم پوشى نمىکنند و آن را به رخ یکدیگر مىکشند. در این صورت، زندگى براى آنان تلخ و غیر قابل تحمّل میشود. از این رو، چشم پوشى از مسائل کم اهمّیت و قابل گذشت، موجب تقویت نهاد خانواده است.
قناعت و ساده زیستى و رضامندى به قضاى الهى دو موضوع مهمی هستند که در تحکیم نهاد خانواده مؤثرند.
به گفته وی زن و مرد، بخصوص در آغاز زندگى، با بهره گیرى از عنصر قناعت و ساده زیستى، مىتوانند در نهایت تنگدستى، پیوند مشترک خود را شیرین و بادوام کنند.
یکى از وظایف مشترک اعضاى خانواده – که در بن بست ها و فراز و نشیب ها، زندگى را گوارا مىسازد و موجبات دوام آن را فراهم مىکند- رضامندى به قضاى الهى است که نشأت گرفته از سبک زندگی ایرانی-اسلامی است.
منبع: